خورشت طلا کوله از خورش های استان گیلان می باشد و بسیار خوشمزه است.

مواد لازم

مرغ  یا گوشت 1.5 کیلوگرم

آرد برنج 1 قاشق غذاخوری

آب 3 لیوان

جعفری خرد شده 150 گرم

گردو 300 گرم

نعنا 150 گرم

گشنیز 150 گرم

آبغوره 1 پیمانه

روغن 4 قاشق غذاخوری

پیاز داغ 4 قاشق سوپخوری

نمک و فلفل به مقدار لازم

خورش کنجد با مرغ

مواد لازم

کنجد آسیاب شده 2 پیمانه
فیله سینه مرغ 300 گرم
کدو حلوایی پخته شده 1 پیمانه
پیاز داغ 1 پیمانه
رب انار 3/1 پیمانه
شکر 2/1 پیمانه
کره به میزان لازم
نمک و زردچوبه به میزان لازم
آب 4 پیمانه

طرز تهیه

فیله مرغ را با کره تفت می دهیم. زردچوبه اضافه می کنیم و بعد کنجد را اضافه کرده و خیلی کم تفت می دهیم (اگر زیاد تفت دهیم می سوزد و تلخ می شود) بعد آب را هم اضافه می کنیم به همراه کدو حلوایی و می گذاریم خورش به جوش آید. بعد زیر آنرا کم می کنیم و می گذاریم تا حدودا" 5/1 ساعت ریز بجوشد. در آخر نمک و شکر و رب انار را اضافه می کنیم و می گذاریم مجددا" حدود نیم ساعت تا خورش جا بیافتد.

برای دیدن طرز تهیه به ادامه ی مطلب

مواد لازم

سبزی قرمه خرد شده ( شامل تره – جعفری – کمی شنبلیله- اسفناج کمی) یک کیلوگرم

گوشت ماهیچه یا مغز ران بدون استخوان ۵۰۰ گرم و یا مغز ران با استخوان ۷۵۰ گرم

لوبیای قرمز یا چشم بلبلی 2/1 پیمانه (۱۰۰گرم)

لیمو عمانی درسته ۳ تا ۴ عدد

گرد لیمو یک قاشق سوپخوری

 پیاز داغ ۳ قاشق سوپخوری

روغن ۱۵۰ گرم (یک پیمانه)

زعفران سائیده ۱ قاشق چایخوری

نمک به مقدار لازم

مواد لازم

مرغ پاک کرده بدون استخوان آماده شده یک عدد (درحدود یک کیلو تا 5/1 کیلوگرم)

مغز گردو چرخ کرده نیم کیلوگرم

پیاز سرخ کرده 3تا 4 قاشق سوپخوری

آب انار 3تا 4  لیوان (می شود به جای آب انار 4 تا 5 قاشق سوپخوری رب انار مصرف کرد)

شکر به مقدار لازم (در صورتیکه آب انار یا رب انار ترش باشد)

نمک به میزان لازم

برای دیدن طرز تهیه به ادامه ی مطلب

مواد لازم

گوشت مغز ران گوسفند یا گوساله بدون استخوان ۷۵۰گرم

لپه ۱ استکان(100گرم)

پیاز سرخ کرده ۳تا ۴ قاشق سوپخوری

لیمو عمانی ۴تا ۵ عدد

رب گوجه فرنگی دو قاشق سوپخوری

سیب زمینی پشندی ۷۵۰ گرم

روغن برای سرخ کردن سیب زمینی

نمک و فلفل به قدر کافی

ادویه ۱ قاشق مرباخوری

زعفران سائیده ۱ قاشق چایخوری

من رفتمو و فهمیدم دخترهمسایه با دوست پسرش فرارکرده!
خجالت کشیدم به بابام بگم، گفتم:ماشین همسایه رو دزدیدن!
بابام رفت تا به همسایه دلداری بده:گفت ای مرد برو خدا رو شکر کن که ازدستش خلاص شدی!
دیگه به دردت نمیخورد چند بار اونو با دوستای پسرت دیده بودمش که، چند نفری سوارش بودن.
هر دفعه پیش یکی بود. با خودم میگفتم اصلا دیگه توان راه رفتن داره؟بس که سوارش میشن!!
هر روز میخواستم بهت بگم ولی نمیخواستم توی مسائلت دخالت کنم ولی باور کن راه دوری نمیتونه بره من مطمئنم که پیش یکی از همین لات و لوتهای محله که بعد از اینکه ازش استفاده کرد و خسته شد میاره میندازدش جلوی در خونتون و فرار میکنه.
راستش خودمم یه بار سوارش شدم اما باهاش حال نکردم !!!
"پدر دختر درحال حاضر در سی .سی . یو میباشد منم از همو موقع خونه نرفتم به نظر شما برم خونه کاریم ندارن?

نظر یادتون نره